خلاصه داستان: دریا سال ها پیش برای خدمت اجباری به یک بیمارستان نظامی منتقل میشود و آنجا با سعدی پایاسلی عشق بزرگی را تجربه میکند ولی پایاسلی فقط یک نامه وداع از خودش به جا میگذارد و غیبش میزند. پایاسلی بعد از رها کردن گذشته ی کثیف خود، در نتیجه ی همکاری با پلیس بعنوان معلم جغرافیا زندگی جدیدی را شروع میکند ولی با روبرویی دوباره با دریایی که هیچوقت نتوانسته بود فراموشش کند زندگیش مثل گره کوری میشود و اسرار سال های گذشته برملا میشوند. در این میان ماجرای پنج دانش آموز پایاسلی که راهشان به کانون اصلاح نوجوانان هم کشیده شده است هم نقل خواهد شد….
خلاصه داستان: این سریال داستانی از جنس اختلاف طبقاتی روایت میکنه؛ این بار جوون هایی از یک محله پایین شهر (توزلو یاکا یا محله گرد و غبار) برای برقراری عدالت و گرفتن انتقام دوستشون وارد کالج بچه پولدارها میشن ولی یکی از بین همون قشر پنهونی داره این امکان رو براشون فراهم میکنه. هیچ چیز اونطوری که به نظر میرسه نیست…
خلاصه داستان: پدر یکی از آدم رباها که به دست برایان میلز کشته شده بود، قسم می خورد در مسافرتی که خانواده میلز به استانبول ترکیه دارند، از او و همسرش انتقام بگیرد…
خلاصه داستان: داستان عشق مهدی و زینب که در کودکی رنج بسیاری بردند و زندگی سختی را تجربه کردندو روح آنها پر از زخم هاییست که حتی پس از گذشت سالها از کودکیشان هنوز التیام پیدا نکرده،دو روحی که نسبت به هم احساس تعلق پیدا میکنند،و در این سفر داستان عشقشان را با زبانی دیگر و کلماتی دیگر بیان میکنند. زینب دانشجوی رشته حقوق است که بین دو زندگی متفاوت و دو مادرش گیر کرده است که انتظارات آنها کاملاً متفاوت است. از یک طرف ، او زیر فداکاری های مادر خود خرد می شود و از سوی دیگر ، سعی می کند رویاهای مادر خود را بازگرداند. سالها است که تلاش می کند تعادل بین دو طرف حفظ شود ، زینب همچنان به این سؤال می کند که او واقعاً کیست و از چه خانواده ای است. این تنها سؤالی است که زینب نمی تواند پاسخی برای آن پیدا کند. مهدی مردی شجاع ، ایثارگر و در عین حال تنها است که ابتدا مسئولیت خانواده خود و سپس مردم محله خود را به عهده می گیرد. او این عشق همه را به دست آورد ،اما تنها عشق مادر خود را نخواهد داشت. چنان پوچی مهلکی در مهدی وجود دارد که او سعی می کند آن را با انتقام پدرش پر کند. مادر او؛ برای نجات پسرش از تاریکی ، تصمیم می گیرد با شخصی از محله ازدواج کند.
خلاصه داستان: فریحا دختری در یک خانواده فقیر زندگی میکند که سرایدار آپارتمانی در یک محله بالانشین در شهر استانبول است. ماجرا از آنجا آغاز میشود که فریحا در دانشگاه قبول میشود و با ثروتمندترین و مشهورترین پسر دانشگاه آشنا میشود. فریحا شروع به دروغ گفتن میکند و عاشق امیر میشود و وقتی که دروغهای فریحا برملا میشود امیر از او متنفر میشود و…
خلاصه داستان: عدنان پس ازفوت همسرش تمام توجه خود را معطوف به دخترش نهال و پسرش مراد نمود. وی که در یکی از مجلل ترین قصرهای استانبول در جوار تنگه بسفر به همراه پسر یکی از اقوامش بنام مهناد و پرستار بچه هایش زندگی میکند با سمر که دختر یکی از زوج هائی بود که با هم معاشرت داشتند آشنا و عاشق او میشود.
خلاصه داستان: داستان علی طاهر را روایت می کند که 100 سال عمر کرده است و حتی یک روز هم پیر نشده است. با این حال، پس از تمام مشکلاتی که پشت سر گذاشته، تصمیم می گیرد به زندگی خود پایان دهد. اما با ملاقات او با هاریکا همه چیز تغییر می کند.
خلاصه داستان: در مورد دختری جوان و جاهطلب از یک خانواده متوسط به نام مارال است که آرزویش تحصیل در خارج از کشور میباشد. او در فروشگاه معروف لونا کار میکند. در این میان مارال عاشق پسری به نام سارپ میشود که در همان فروشگاه کار میکند. پس از مدتی سارپ نیز به مارال علاقهمند میشود اما…