خلاصه داستان: کیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…
خلاصه داستان: جنت که سالهاست از طرف شوهرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، در بیمارستان بستری میشود و در بیمارستان با وکیلی به اسم زینب آشنا میشود و نامهای به وی میدهد و از او قول میگیرد که بعد از مرگش آن نامه را باز کند. این نامه باعث ملاقات خلیل پسر جنت با زینب میشود ولی در عین حال باعث درگیری جدیدی بین خواهر و برادرها نیز میشود…
خلاصه داستان: فرح یک خانم ۲۸ ساله ایرانی است. ۶ سال پیش که میخواسته قاچاقی به فرانسه برود، مجبور میشود در استانبول بماند، چون متوجه میشود حامله است و مجبور میشود بطور قاچاقی همانجا بماند و به کار نظافت مشغول شود، بعلاوه پسرش کریمشاه بیماری نادری دارد و از بدو تولد سیستم دفاعی خیلی ضعیفی دارد، تنها هدف فرح بهبود پسرش و رفتن به فرانسه است ولی در یک شب زندگیش زیر و رو میشود. یک شب در محلی که نظافت میکرد، شاهد یک جنایت مافیایی میشود و با طاهر لکسیز آشنا میشود. با این که فرح قصد تعریف این ماجرا برای کسی را نداشت ولی مافیا دستور قتلش را صادر میکند و این ماموریت را به طاهر لکسیز محول میکند. طاهر یک پسر بیکس و کار و تنهاست که کنار رئیس مافیا بزرگ شده است. وقتی مشخص شد که مقتول یک پلیس مخفی بوده است، کارها برای فرح سختتر هم میشود و از یک طرف هم تحت فشار پلیس قرار میگیرد…
خلاصه داستان: دریا سال ها پیش برای خدمت اجباری به یک بیمارستان نظامی منتقل میشود و آنجا با سعدی پایاسلی عشق بزرگی را تجربه میکند ولی پایاسلی فقط یک نامه وداع از خودش به جا میگذارد و غیبش میزند. پایاسلی بعد از رها کردن گذشته ی کثیف خود، در نتیجه ی همکاری با پلیس بعنوان معلم جغرافیا زندگی جدیدی را شروع میکند ولی با روبرویی دوباره با دریایی که هیچوقت نتوانسته بود فراموشش کند زندگیش مثل گره کوری میشود و اسرار سال های گذشته برملا میشوند. در این میان ماجرای پنج دانش آموز پایاسلی که راهشان به کانون اصلاح نوجوانان هم کشیده شده است هم نقل خواهد شد….
خلاصه داستان: این سریال داستان تلاقی سرنوشت آتش و لیلا را نقل خواهد کرد. آتش پسری است که بعد از فوت مادرش، در سنین کوچک به مدرسه شبانهروزی فرستاده شده و دیگر از آنجا برنگشته است و در خارج از کشور بدون این که به کسی اعتماد کند، روی پاهای خود ایستاده است. از طرفی لیلا دختری است که هیچوقت خانواده واقعیش را نشناخته است و با فریب دادن مردم پول در میآورد…
خلاصه داستان: این سریال به دنبال رویارویی خواهد بود که حاصل عشقی است که بین دو فرزند عاشقی که سال ها پیش به دلیل نامه ای از هم جدا شده اند، شکوفا می شود.
خلاصه داستان: داستان درباره عشق گلجمال و دِوای زیبا است. مادر گلجمال او را در کودکی رها کرده و باعث تبدیل او به هیولایی تاریک شده است. عشق بین گلجمال و دِوا با نفرت شروع میشود و سپس به گرداب آتش، طوفان و علاقه بدل میشود. آیا در میدان نبرد گلجمال و مادرش، عشق غیرمنتظره دوا پیروز خواهد شد یا کینهای که سالها در دل خود پرورش داده؟ آیا گلجمال در این مسیر پر تاوان از یک شکارچی شرور به یک شکار معصوم تبدیل میشود؟ آیا دِوا در نهایت میپذیرد که این عشقی که تسلیمش شده است غیرممکن و امکانناپذیر است؟