خلاصه داستان: داستان عشق مهدی و زینب که در کودکی رنج بسیاری بردند و زندگی سختی را تجربه کردندو روح آنها پر از زخم هاییست که حتی پس از گذشت سالها از کودکیشان هنوز التیام پیدا نکرده،دو روحی که نسبت به هم احساس تعلق پیدا میکنند،و در این سفر داستان عشقشان را با زبانی دیگر و کلماتی دیگر بیان میکنند. زینب دانشجوی رشته حقوق است که بین دو زندگی متفاوت و دو مادرش گیر کرده است که انتظارات آنها کاملاً متفاوت است. از یک طرف ، او زیر فداکاری های مادر خود خرد می شود و از سوی دیگر ، سعی می کند رویاهای مادر خود را بازگرداند. سالها است که تلاش می کند تعادل بین دو طرف حفظ شود ، زینب همچنان به این سؤال می کند که او واقعاً کیست و از چه خانواده ای است. این تنها سؤالی است که زینب نمی تواند پاسخی برای آن پیدا کند. مهدی مردی شجاع ، ایثارگر و در عین حال تنها است که ابتدا مسئولیت خانواده خود و سپس مردم محله خود را به عهده می گیرد. او این عشق همه را به دست آورد ،اما تنها عشق مادر خود را نخواهد داشت. چنان پوچی مهلکی در مهدی وجود دارد که او سعی می کند آن را با انتقام پدرش پر کند. مادر او؛ برای نجات پسرش از تاریکی ، تصمیم می گیرد با شخصی از محله ازدواج کند.
خلاصه داستان: نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …
خلاصه داستان: در دنیایی که در آن یک اپلیکیشن به مردم هشدار میدهد که اگر کسی در مجاورت آنها را دوست داشته باشد، کیم جوجو عشق جوانی را در حین کنار آمدن با ناملایمات شخصی تجربه میکند.
خلاصه داستان: گروهی از نوجوانان بیسرپرست که در یک یتیمخانه به ظاهر بیعیب و نقص زندگی میکنند، پس از زیر پا گذاشتن قانون منع خروج از یتیمخانه، به یک راز هولناک پی میبرند و...
خلاصه داستان: این سریال تماشایی و آموزنده، داستانهای منحصر بفردی را در مورد فراز و نشیبهای روابط عاطفی میان مردم دنیای امروز روایت میکند که هر یک از این داستانها، با الهام از رویدادهای واقعی به تصویر کشیده شدهاست و...