خلاصه داستان: دو برادر به نام های "بن" و "کلینت"، به دامدارانی که از تگزاس به مونتانا می روند می پیوندند. در راه تگزاس، آنها "نلا" را از دستان سرخپوستان آزاد کرده و او تصمیم می گیرد آنها را همراهی کند. "بن" و "نلا" به هم علاقه مند می شوند اما او به میزانی که "نلا" می خواهد جاه طلب نیست و ...
خلاصه داستان: هفت تیرکشی زبردست به نام بلوندی، برای بدست آوردن مقداری پول، با یک مجرم فراری به نام توکو، شروع به همکاری می کند. پس از مدتی، بلوندی تصمیم به قطع همکاری با توکو می گیرد و توکو تلاش می کند که بلوندی را از پای درآورد، اما...
خلاصه داستان: "جان راسل" مردی سفید پوستی است که از کودکی توسط سرخ پوستان بزرگ شده و تصمیم می گیرد همراه با سرخپوستان بماند. او متوجه می شود که خانه ای در شهر به ارث برده است. او به شهر می رود و تصمیم می گیرد خانه را با یک گله معاوضه کند و ...
خلاصه داستان: سال 1881، نیومکزیکو. "پت گرت" همسفر سابق قانون شکن مشهور "بیلی کید" کلانتر می شود و ماموریت پیدا می کند تا منطقه را در برابر او امن کند...
خلاصه داستان: یکی از سربازان سابق اتحاد تصمیم دارد مرتعش را به فروش رسانده و به همراه نامزدش به شرق سفر کند اما قیمت پائینی که به او پیشنهاد میشود او را وادار به تجدید نظر می کند اما وقتی یکی از دستیارانش کشته می شود او تصمیم به مبارزه می گیرد و ...
خلاصه داستان: سال 1901 جان برنارد بوکس، معروف به «تیرانداز»، وارد شهر کارسن سیتی می شود و به سراغ دوست قدیمی اش دکتر هاستتلر می رود. اما دکتر خبر خوبی برای او ندارد و می گوید که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ی دیگر بیش تر زنده نمی ماند ...
خلاصه داستان: رقصنده با گرگ ها یا با گرگ می رقصد، فیلمی حماسی وسترن به تهیهکنندگی و کارگردانی کوین کاستنر است که بر اساس رمانی به همین نام نوشته مایکل بلیک ساخته شدهاست. یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب میکند، به مرور زمان با سرخپوستها ارتباط برقرار میکند و عامل این ارتباط هم شخصی سفیدپوست است که چند سرخ پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.
خلاصه داستان: اهالی روستایی کوچک با نوشیدن یک معجون جادویی، عده زیادی از سپاهیان روم باستان را تار و مار میکنند و اکنون "زولیوس سزار" تصمیم میگیرد پیش از دخالت سناتورهه این مساله را ریشه یابی کند و...
خلاصه داستان: استرالیا، دهه ی 1880. «برادران برنز» به دلیل جنایت و اذیت و آزار مردم از دست قانون فراری هستند. تا این که دو تن از برادرها به نام های «چارلی» (پیرس) و «میکی» (ویلسن) دستگیر می شوند. پلیس بریتانیایی، «سروان استنلی» (وینستون) به «چارلی» پیشنهاد می کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هیوستن)، را بیابد و بکشد، حاضر است «چارلی» و «میکی» را از مجازات برهاند و…