خلاصه داستان: انیمیشن داستان "کریگ ویلیامز" بچه جدید خجالتی در شهر است که نمی داند که به زودی به بزرگترین ماجراجویی که رویاپردازی میکرد، می رود! یافتن نقشههای گنج و کشتیهای دزدان دریایی و مقابله با شروری که میخواهد نهر محله آنها را نابود کند؛ این تازه شروع این حماسه شکار گنج هستند!
خلاصه داستان: در دورانی که بیگانگان سعی دارند تا انسان ها را برای همیشه از بین ببرند، یک ابرسرباز سایبری قدرتمند، همه تلاشش را می کند تا از بشریت در برابر آنها محافظت کند و بیگانگان را نابود کند و...
خلاصه داستان: در مورد زندگی یکی از بزرگ ترین و معروف ترین ابر قهرمانان جهان یعنی سوپرمن و همسرش لوئیس است ؛ آنها باید به عنوان والدینی شاغل و معروف با تمام چالش ها ، فشار ها و استرس های بزرگ کردن دو فرزند خود کنار آمده و از طرفی دیگر به وظیفه مهم دیگر خود یعنی نجات دنیا نیز بپردازند و …
خلاصه داستان: داستان سریال درباره پدربزرگ ماجراجویی به نام ریک است که بعد از مدت ها به کانون خانواده برگشته است. او که شخصیت نامتعادلی دارد، وقت خود را صرف اختراعات عجیب و غریبی می کند و به تازگی هم توانسته وارد دنیاهای موازی مختلف با موجوداتی عجیب الخلقه شود و برای پیشبرد اهدافش در این مکان ها و آزمایش نتیجه اخت ...
خلاصه داستان: گروهی از دوستان نوجوان و گریت دین آنها (اسکوبی دو) با یک ون سبز روشن سفر می کنند و معماهای عجیب و غریب و خنده دار را حل می کنند، در حالی که از یک مراسم نوجوانی معمولی برمی گردند یا به آنجا می روند.
خلاصه داستان: درباره پسری ۱۴ ساله به نام «نیلز هولگرسان» است. او پسری روستایی از خانواده ای کشاورز است که در برابر هم نوعان خود تنبل و بی اعتنا بود. وی در اوقات فراغتش از اذیت کردن حیوانات مزرعه شان لذت می برد. یک روز وقتی که خانواده اش به کلیسا رفته بودند و او را در خانه تنها گذاشته بودند طی اتفاقی به تومته تبدیل می شود.
خلاصه داستان: مارکو پسربچهٔ ۱۰ سالهٔ ایتالیایی، در شهر جنوا زندگی میکند. مادر مارکو، آنّـا برای کمک به وضعیت اقتصادی خانواده به آرژانتین رفته تا کار کند و هرگاه که کشتی «میکلآنژ» از آرژانتین به سوی جنوا حرکت میکند نامهای از مادر مارکو هم با خود به همراه دارد اما پس از یک سال رسیدن نامهها متوقف میشود و این موضوع مارکو را خیلی نگران میکند...
خلاصه داستان: هنگامی که در ژاپن، هویلاهای عظیم و ترسناکی با نام "کایجو" ظاهر میشوند؛. برای مقابله با این موجودات وحشتناک، یک واحد نظامی الیت، جان خود را برای حفاظت از اهالی شهر به خطر میاندازد. پس از انجام کار تیمی و کشته شدن یکی از این موجودات، گروه "جاروگران"، که تحت نظر شرکت تمیزکاری کایجو مشغول به کار هستند، مسئول پاکسازی باقیماندههای آنها هستند. کافکا هیبینو، مرد 32 ساله، از شغل جاروگری خود راضی نیست و در موقعیتی غیرمنتظره گرفتار می شود. او با تبدیل شدن به یک هیولا، بار دیگر به آرزوی همیشگی خود دست می یابد...