خلاصه داستان: واتیکان کشیشی را میفرستد تا معجزهای را که توسط زنی که نامزد قداست انجام شده است، بررسی کند. کشیش که در طول تحقیقات خود دچار بحران ایمان شده است، دوباره هدف خود را در زندگی کشف می کند.
خلاصه داستان: پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند.
خلاصه داستان: «فیلیشیا» (کسیدی) از دهکده ای کوچک در ایرلند به امید یافتن محبوبش راهی برمنگام می شود. او خیلی زود با «هیلدیچ» (هاسکینز)، مدیر یک مؤسسه تهیه ی غذا آشنا می شود. «هیلدیچ» ید طولایی در استفاده و سوء استفاده از زنان بی خانه و کاشانه دارد و «فیلیشیا» را به چشم قربانی تازه ی خود می نگرد...