خلاصه داستان: در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 80 ، ترورها در سیسیل توجه معاون کمونیست ، پیو لا توره را به خود جلب می کند ، که از ژنرال کارلو آلبرتو دالا چیزا درخواست می کند بخشدار در پالرمو و تصرف مافیا شود. دالا چیزا با همان تمرکز و روشهایی که در شکار تیپ سرخ از آن استفاده کرده است به کار نزدیک می شود. دلبند او ، ستتی کارارو که جوان تر است (همه او را امانوئلا می نامند) می خواهد در پالرمو با او باشد اما او را می داند که می داند در خطر است. بعد از گذشت چند ماه از کار ، او از او می خواهد که با او ازدواج کند ، و او سعی می کند هم شوهر باشد و هم محقق. در همین حال ، بانکداران مافیا گرما را حس می کنند و از لا توره شروع می کنند.
خلاصه داستان: کامبوج، سال 1975. با ورود خمرهای سرخ به پنوم پن، «سیدنی شابرگ» (واترستن)، خبرنگار آمریکایی، و دیگر روزنامه نگاران خارجی به یک اردوگاه جنگی منتقل می شوند و شاهد اعدام عده ای از اسیران هستند. پس از آن که «دیت پران» (نگور)، راهنما و مترجم «سیدنی» خمرهای سرخ را متقاعد می کند تا روزنامه نگاران را رها کنند، این عده به سفارت فرانسه پناه می برند.
خلاصه داستان: داستان فیلم گذری به هندوستان درمورد زنی جوان است که به همراه مادرش به هندوستان می آیند تا با این کشور آشنا شوند. اما برای او اتفاق بدی رخ می دهد که ...
خلاصه داستان: این فیلم به سالهای پایانی زندگی نویسنده روسی “لئو تولستوی” می پردازد که از عدم رضایت وی از سیستم حاکم و استثمار مردم عادی توسط طبقات ممتاز خبر می دهد.
خلاصه داستان: در آیندهای بسیار دور، بخش بزرگی از جهان توسط جنگلهایی با گیاهانی که مانند قارچهای سمی هستند و از خود گازی بسیار سمی پخش میکنند بلعیده شده است. انسانهایی که باقی ماندهاند نزدیک این قارچهای سمی و هیولاهای حشره مانند بسیار بزرگی که این جنگلها زیستگاه آنها است، زندگی میکنند. یکی از حکومتهای انسانها به نام دره باد است که در صلح و آرامش زندگی میکنند آنها پرنسس خود بنام ناوسیکا (به انگلیسی: Nausicaa) و پدرش که پادشاه این کشور است را بسیار دوست میدارند، اما آرامش آنها زمانیکه با دسیسههای کشور همسایه که کشوری بزرگ و طالب جنگ است رو به نابودی است. اما ناوسیکا نیروهای پنهانی دارد که ممکن است سرنوشت این سرزمین را تغییر دهد ... ...
خلاصه داستان: سال ۲۰۲۹ در بحبوحه ی جنگی هسته ای، ماشین ها و روبات ها عملا کنترل زمین را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرین انسان های باقی مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودی ماشینی است که به سال ۱۹۸۴ فرستاده می شود تا زنی جوان به نام «سارا کانر» (همیلتن) را که مادر «جان»، ناجی بشریت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.