خلاصه داستان: در مورد یک خرگوش صحرایی است که یک کیسه پر از سیب را برای چهار کودک خود حمل میکند؛ اما در طول مسیر خود به خانه، تمامی سیبهای خود را به ساکنان جنگل میدهد و در نهایت بچههای خودش گرسنه میمانند.
خلاصه داستان: ضحاک، پادشاه ابلیس با فریب مردم سرزمین همسایه به پادشاهی ایشان میرسد. دو ماری که بر دوش او روییده اند برای زنده ماندن به خوردن مغز جوانان نیاز دارند. هر روز در میدان شهر یک رقاص رقص مار را در میدان شهر اجرا میکند و هر که را ببوسد مغز او خوراک ماران خواهد شد…
خلاصه داستان: در دوران جنگ جهانی دوم، "گیورگی ماخاراشویلی"، کشاورزی پیر، دهکده خود در گرجستان را رها کرده و به خط مقدم می رود تا پسر مجروح خود را پیدا کند. اما پیش از آنکه بتواند به بیمارستان برسد، پسر به عقب فرستاده می شود. او نمی تواند به دهکده خود بازگردد به همین دلیل ارتش شوروی را تا پیروزی در برلین همراهی می کند...
خلاصه داستان: داستان درمورد اسب دزد کاربلدی به نام (زوبار) است که طی یک دزدی زخمی شده و در جایی از دشت پهناور توسط دختری کولی به نام (رادا) معالجه می شود. زوبار عاشق دختر کولی شده و همین عاشقی باعث می شود تا پای دار رفته و حتی تمام اعضای خانواده خود را ... .
خلاصه داستان: یک سرباز شوروی به نام آندری سوکولوف در جنگ جهانی دوم با خانواده اش جدا شده است. او که در اسارت نازی ها رنج می برد، آرزو می کند پس از پیروزی با عزیزانش ملاقات کند. اما سرنوشت بی رحمانه غیر از این رقم خورد.
خلاصه داستان: در نیمه دوم قرن نوزدهم، طلا در بلک هیلز کشف شد، منطقه ای که قبلاً در یک معاهده به سرخپوستان داکوتا به عنوان رزرو زمستانی اختصاص داده شده است. با این وجود، جویندگان طلا، سودجویان و ماجراجویان...
خلاصه داستان: الکسی مرسیف در طول جنگ خلبان جنگنده بود. یک روز او توسط نازی ها مورد تیراندازی قرار می گیرد و به دلیل جراحاتش مجبور می شود هر دو پایش را تا زانو قطع کنند. الکسی به دلیل روحیه و شجاعت خود توانست بر ناتوانی خود غلبه کند. او نه تنها راه رفتن روی پاهای مصنوعی خود را آموخت، بلکه حتی رقصیدن و پرواز مجدد با هواپیما را آموخت. "بر اساس یک داستان واقعی"
خلاصه داستان: روایت هیجان انگیز و پرشور، رنگارنگ و مستقیم در مورد ماجراهای غافلگیرکننده ایوانوشکای کوچک و دوست واقعی اش، یک اسب جادویی که یک تزار احمق و حریص را فریب می دهد...
خلاصه داستان: دانشمند فقیری به نام گریفین راهی برای نامرئی کردن چیزها کشف می کند. از آنجایی که پولی برای ادامه تحقیقاتش ندارد، تصمیم می گیرد تنها آزمایشش را روی خودش انجام دهد. پس از نامرئی شدن، گریفین در تلاش برای پنهان کردن این موضوع از دیگران با مشکلات زیادی روبرو می شود.