خلاصه داستان: یک طالع بین به ستپال سینگ اطلاع می دهد خواهر زاده اش در آینده او را خواهد کشد.وقتی خواهرش دوقلوهایی به دنیا می آورد او یکی از آنها را از قلعه بیرون انداخته و دیگری را به فرزند خود تعویض می کند و...
خلاصه داستان: یک پسر یازده ساله، استرلینگ نورث و دوستش در ویسکانسین زندگی می کنند و صدای شلیک گلوله را می شنوند، مادر یک راکون مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و استرلینگ بچه راکون را به خانه می برد و آن را شفا می دهد و نام او را راسکال می گذارد.
خلاصه داستان: جیووانی ویوالدی حسابدار آخر خدمت است و تمام تلاش خود را دارد تا پسرش را استخدام سازمان خود کند اما در این راه حادثه ای تلخ می افتد و زندگی جیووانی را تحت تاثیر قرار میدهد.