دلهره آور یا مهیج (به انگلیسی: Thriller) یک ژانر در ادبیات، فیلم و تلویزیون است که در آن از تعلیق، کشش و هیجان به عنوان عناصر اصلی استفاده شدهاست. این ژانر در زیررده ژانرهای رازآلود و جنایی محسوب میشود و شباهت نزدیکی نیز با ژانر ترسناک دارد.
خلاصه داستان: ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما…
خلاصه داستان: «ویکتور» کشته شده است و «سلن» که تخصص اش کشتن گرگینه هاست و کینه عمیقی از آنها به دل دارد، بهمراه «مایکل» که یک موجود چند نژادی است در فرار از دست خون آشامان هستند. از سوی دیگر تنها فرمانروای خون آشام ها، «مارکوس»، اکنون از خواب برخواسته و تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده و…
خلاصه داستان: «سلن» یک جنگجوی خون آشام زیباست که در نبرد دیرینه بین خون آشام ها و گرگینه ها شرکت دارد. با اینکه او طرف خون آشام هاست، اما عاشق یک گرگینه بنام «مایکل» می شود…
خلاصه داستان: فیلم در دهه 80 میلادی روایت میشود. گروهی از پسران لس آنجلسی سعی دارند تا راه صد ساله را آن هم با کلاهبرداری یک شبه طی کنند و به ثروت عظیمی دست بیابند اما اوضاع قرار نیست بخوبی پیش برود…
خلاصه داستان: “جس” و “کارولین” دو دوست صمیمی هستند که برای تفریح به یک سفر جاده ای میروند و در حین رانندگی تصادف وحشتناکی برای آنها اتفاق می افتد و باعث می شود که آنها در یک دره عمیق به دام بیافتند و …
خلاصه داستان: زمین مورد حمله بیگانگان قرار گرفته است و در این بین یک ژنرال چینی در حین تدبیر نقش دفاع، به طور غیر منتظره و تصادفی وارد سفر زمان میشود و به چند ماه قبل از حمله بیگانگان فرستاده میشود و...
خلاصه داستان: یک خلافکار حین محاصره خودش را زخمی میکند تا پلیس مجبور شود او را به بیمارستان برساند. زمانی که به بیمارستان می رسند او حاضر به درمان شدن نمی شود و سعی میکند مقداری زمان بخرد تا گروهش راهی برای فراری دادن او پیدا کنند…
خلاصه داستان: یک خانم خانه دار اهل برنتوود و همسرش که دادستان منطقهاست، یک مالک فروشگاه که ایرانیست، دو کارآگاه پلیس که عاشق و معشوق هم هستند، یک کارگردان تلویزیونی سیاه پوست آمریکایی و زنش، یک کلید ساز مکزیکی، دو رباینده ماشین، یک پلیس تازه کار و زوج میانسال کرهای، همه در لوس آنجلس زندگی میکنند و ...
خلاصه داستان: ویرات یک افسر ارتش هست، که برای تعطیلات می خواهد به بمبئی بیاید و در راه در هنگامی که یک کیف گم شده و او یک مامور وظیفه شناس بود و نتوانست یک بی قانونی را تحمل کند و شروع به گشتن مسافران می کند و در حین این گشتن به کسی بر می خورد که حامل بمب می باشد، و با پلیس همکاری می کند و این شروع داستانی جذابی از یک سرباز وظیفه شناس می شود…