خلاصه داستان: دختری به نام لوسی که در تایوان زندگی میکند بر اثر مصرف ماده ای مخدر جدید که به دست عموم نرسیده است ویژگی های خاص پیدا میکند که در هیچ انسانی نیست…
خلاصه داستان: “ریدریک” شخصی که توسط همنوعان خود خیانت دیده است و در سیارهای ویران شده، رها گشته. برای زنده ماندن با بیگانههایی به مقابله میپردازد و حتی به فردی خطرناکتر و پرقدرتتر تبدیل میگردد…
خلاصه داستان: خلافکاری تحت تعقیب بنام «ریدیک»، پا به سیاره ای به نام هلیون پرایم می گذارد و در آنجا با امپراطوری بنام «نکرومونجر» ها روبرو می شود که قصد دارند تمام انسان های جهان را یا مطیع خود کرده و یا از بین ببرند.
خلاصه داستان: در سال ۱۹۹۵ «مارتي مک فلاي» يک نامه از دوست خود «دکتر امت براون» دريافت ميکند، و محتويات نامه به مارتي کمک ميکند که ماشين زمان را پيدا کند. مارتي با استفاده از ماشين زمان به غرب قديم ميرود و توجه ميشود که دوستش به دست ارازل و اوباش افتاده است و ...
خلاصه داستان: «مارتی مک فلای» که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود...
خلاصه داستان: هیل ولی، سال ۱۹۸۵٫ «مارتی مک فلای» جوان (فاکس) نزد «دکرت امت براون» (لوید)، مخترع دیوانه، می رود که می خواهد ماشین زمانی را که ساخته، آزمایش کند. ماشین زمان به کار می افتد، ولی «براون» با رگبار مسلسل چند تروریست لیبیایی کشته می شود. «مارتی» نیز با ماشین زمان فرار می کند و به ۱۹۵۵ می رود.
خلاصه داستان: خانوادهای در خانهای مجزا در سکوت مطلق زندگی میکنند به خاطر ترس از خطری ناشناخته که با شنیدن هر صدایی آن را دنبال کرده و حملهمیکند...
خلاصه داستان: هفت سال پس از اتفاقات فیلم اول،"برنیک" و خانواده اش هنوز در حال فرار هستند.گروهی شورشی تلاش می کنند حمایت او را جلب کنند اما او رد کرده و می خواهد بر روی خانواده اش تمرکز کند.او به همراه شورشیان دستگیر شده و به زندانی جدید در خارج از جو فرستاده می شود...
خلاصه داستان: رباتها ، فیلمی انیمیشنی محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی کریس وج و کارلوس سالدنها میباشد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است ، در دنیایی که ساکنانش رباتها هستند ، رادنی کاپرباتم مخترع جوان با استعدادی است که از شهر کوچکش عازم ربات سیتی میشود تا بتواند بیگولد مخترع نابغهی مورد علاقهاش را پیدا کند. اما…