خلاصه داستان: ر مورد مردی ۳۷ ساله به نام مایک اودانل (با بازی متیو پری) است که زندگی مطابق میل او پیش نمیرود و آرزوی بازگشت به دوران جوانی خود را دارد. در این میان یک شب مایک هنگام نجات یک پیرمرد از روی یک پل به صورت اتفاقی به پایین پرت شده و صبح روز بعد زمانی که به هوش میآید خود را بار دیگر پسری ۱۷ ساله (با بازی زک افران) میبیند که…
خلاصه داستان: گروهي از اوباش، دو جوان را به شکلي فجيع مي کشند. آن چه مي گذرد چنان هولناک است که روح مرد (براندون لي) نمي تواند آرامش يابد. پس در سالگرد اين حادثه در قالب اوليه اش هم راه کلاغي که راهنما و فرشته نگهبان او است، باز مي گردد تا انتقام بگيرد…
خلاصه داستان: در 28 دسامبر سال 1999 میلادی، شهروندان شهر نیویورک برای آغاز سال نو آماده میشوند. در این میان شیطان در بدن یک بانکدار (با بازی گابریل بایرن) ساکن شده و به دنبال زنی یه نام کریستین یورک میگردد تا فرزند او را به دنیا آورده و دنیا را ویران کند. حال تنها امید برای نابودی شیطان، یک پلیس سابق به نام جریکو کین (با بازی آرنولد شوارتزنگر) است که…
خلاصه داستان: دایانا بیشاپ (ترزا پالمر) یک مورخ و البته جادوگر است. او به نسخه خطی کتاب سحر شده اَشمول 782 که همه موجودات ماورایی به دنبال آن هستند، به طور اتفاقی دسترس پیدا میکند و تلاش دارد تا معماهای آن را حل کند. فردی مرموز به نام متیو کلیرمونت (متیو گود) به او پیشنهاد کمک میدهد اما دایانا بزودی میفهمد که متیو یک ومپایر است و جادوگران نباید به ومپایرها اعتماد کنند.
خلاصه داستان: در سال 1899، یک گروه از شخصیت های فانتزی مشهورِ معاصر، گروهی را تشکیل می دهند، تا یک ماموریت مهم و مخفی را انجام دهند که اعضای گروه عبارتند از زنی خون آشام به اسم میناهارکر، دریانوردی به اسم کاپیتان نیمو، فردی دوشخصیتی به اسم دکتر جکیل/آقایهاید، مردی نامرئی به اسم رودنی اسنیکر، مردی نامیرا به اسم دوریان گری و یک مامور مخفی آمریکایی به اسم تام سایر…عوامل دوبله صدا وسیما حسین عرفانی، شروین قطعه ای، تورج مهرزادیان، امیرهوشنگ زند، نگین کیانفر، منوچهر والی زاده، نصرالله مدقالچی، میرطاهر مظلومی، امیرهوشنگ قطعه ای، محمدرضا مومنی و…
خلاصه داستان: سال 1592، چهار سال پس از شکست انگلستان در مقابل اسپانیاییها، تنشها به خصوص بین سر فرانسیس درک و دشمن کینهتوزش کاپیتان دون عمیقتر خواهند شد
خلاصه داستان: شخصیت اصلی این سریال گربهٔ چکمهپوشی است که در مجموعه فیلمهای شرک ظاهر شده بود و زندگی او قبل دوستی با شرک را نشان میدهد. آنتونیو باندراس به جای این گربه صحبت میکند. ماجرا از زمانی شروع میشود که بچه گربهای سر راهی توسط مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست شهر سنت ریکاردو پیدا شده و بزرگ میشود. این بچهگربه در این مرکز با یک تخممرغ به نام هامتی الکساندر دامتی آشنا میشود و با یکدیگر پیمان برادری میبندند. از همان کودکی آن دو در جستجوی لوبیای سحرآمیز بودند و برای بدست آوردن آن دست به هر کاری از جمله سرقتهای کوچک و سر انجام بزهکاری میزدند. بارها به توسط فرمانده نگهبانان شهر دستگیر شدند ولی به علت کم سن و سال بودن آزاد میشدند. در طی حادثهای گربه جان مادر فرمانده را نجات میدهد و به عنوان قهرمان شهر از دست فرمانده مدال و از دست نامادریاش یک جفت چکمه چرمی جایزه میگیرد. از آن به بعد به عنوان گربه چکمهپوش شناخته میشود ولی سرنوشت هامتی چیز دیگری است. او بارها دستگیر و به زندان میرود. یک بار با پادرمیانی گربه چکمهپوش از زندان آزاد میشود ولی تخم مرغ طی دسیسهای از گربه برای اجرای نقشه سرقت از بانک سنت ریکاردو سوء استفاده میکند. بعد از آن است که گربه به عنوان متهم تحت تعقیب قرار میگیرد و تمام افتخارهای قبلی خود را ازدست میدهد. بعد از گذشت ۷ سال که معادل ۳۵ سال گربه ای است گربه به صورت مخفیانه به زادگاهش باز میگردد و …