خلاصه داستان: وقتی گروهی از سوارهنظام آمریکا، مورد حمله سرخپوستان قبیله شاین قرار میگیرند، تنها دو تن زنده میمانند: سربازی جوان و بیتجربه بهنام «هونوس گانت» (استراس) و «کرستا لی» (برگن)، زن جوانی که دوبار تاکنون سعی کرده خود را به نامزدش، «ستوان مکنر» (کاراوی) برساند. «هونوس» از عقیده «کرستا» درباره وحشیگری سرخپوستان متعجب میشود. «کرستا»