خلاصه داستان: « وىینا » ( کرافورد ) صاحب یک کافه و زمینهاى اطراف آن ، منتظر ورود راهآهن است تا املاکش را به قیمت کلان بفروشد . در همین بین « جانى گیتار » ( هیدن ) ، محبوب دوران قدیم « وىینا » ، از راه مىرسد چون « وىینا » از او طلب کمک کرده است …