خلاصه داستان: این سریال داستان دو برادر را روایت میکند که بسیار با یکدیگر متفاوتند. آنها تابستانی را با مادربزرگشان در مونت ماکابر ، شهری کوچک و مرموز می گذرانند ، جایی که افسانه های فولکلور آمریکای لاتین زنده می شوند.
خلاصه داستان: در مورد یک خرگوش صحرایی است که یک کیسه پر از سیب را برای چهار کودک خود حمل میکند؛ اما در طول مسیر خود به خانه، تمامی سیبهای خود را به ساکنان جنگل میدهد و در نهایت بچههای خودش گرسنه میمانند.
خلاصه داستان: میلیون ها سال قبل در دوره "مکازوئیک" موجوداتی زندگی می کردند که به دو دسته "داینوتراکس ها" و "رپتولزها" تقسیم می شدند. داینوتراکس ها دایناسورهای غول پیکر مکانیکی بوده و رپتولزها موجودات کوچک تری هستند که از ابزارآلات ساخته شده اند. این دو گروه با یکدیگر رابطه همزیستی دارند. داینوتراکس ها از رپتولزها در برابر موجودات شرور و بدجنس مراقبت می کنند و رپتولزها در مواقع لزوم داینوتراکس ها را تعمیر می کنند.
خلاصه داستان: یک زندان، صلح و صفایی وسوسه انگیز، و کلانتری خواب. آیا دو تبهکار می توانند با پولی که دزدیدهاند فرار کنند بدون اینکه کلانتر را بیدار کنند؟ اگر دروپی ،معاون کلانتر، روش خودش را داشته باشد، خیر.
خلاصه داستان: پونچو، یک وزغ زورگو اما باتجربه، به شاگردش تورو نشان می دهد که چگونه مگس ها را بگیرد و در غیر این صورت از دام های وزغ بودن جان سالم به در ببرد.