خلاصه داستان: 5 دوست صمیمی که در کودکی عهد بسته بودند در تمامی کلاب های شهر ، مشروبات الکلی مصرف کنند، حالا در بزرگسالی قصد اجرایی کردن عهدشان را دارند اما هنگامی که به آخرین کلاب شهر یعنی " انتهای دنیا " می رسند، دنیا رو به فروپاشی می رود در حالی که این 5 نفر تنها امید بشر برای نجات پیدا کردن از این فاجعه هستند...
خلاصه داستان: شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبیها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.
خلاصه داستان: نیکلاس انجل، از پلیسهای برتر لندن است که بدلیل توطئه همکارانش به شهر کوچکی منتقل می شود. در ابتدا همه چیز آرام است اما پس از رخ دادن یک قتل او به همه چیز مشکوک می شود و به کمک همکار چاقش دنی بارتمن، به دنبال کشف راز ماجراست.