خلاصه داستان: مردی که مغازه اش توسط زلزله خراب میشود و وقتی میخواهد از بیمه اش استفاده کند اداره ی بیمه تقبل نمیکند و میگوید زلزه ربطی به ما ندارد در حالی که زلزله فقط مغازه ی همین شخص را نابود کرده او به دادگاه شکایتن میکند و تمام رسانه ها متعجب میشوند.
خلاصه داستان: بعد از اینکه پسر یک فرد مذهبی در حین خودارضایی در مدرسه گرفتار می شود، وی با توصیه یکی از فرستاده های لرد شیوا تصمیم می گیرد در دادگاه ثابت کند که پسرش کار اشتباهی نکرده و مدرسه و سیستم آموزشی را محکوم کند و ...